دل های سخت
اگر تنهایی اشتباه کنی، اگر کسی باخبر نشود.بالاخره یک روز می توانی ازش بگذری.
می توانی خودت را، به خاطرش ببخشی. می توانی جوری زندگی کنی که انگار، اشتباه
نکرده ای. نه که منکر اشتباهت شوی، بلکه دیگر از اینکه انجامش داده ای عذاب نکشی...
ولی کافیست که اشتباهت توی تنهایی نباشد. کافیست وقتِ انجامِ اشتباه چشم های
دیگر ی هم شاهدت باشد. آن وقت است که دیگر تا زنده ای نمی توانی ازش بگذری،
از عذابش رها نمی شوی، که دیگران رهایت نمی کنند.که هی به یادت می آورند یادت
هست؟!... که انگارحض می برند. دلشان خنک می شود. چرایش را از خودشان هم بپرسی
شاید اصلا ندانند....
می توانی خودت را، به خاطرش ببخشی. می توانی جوری زندگی کنی که انگار، اشتباه
نکرده ای. نه که منکر اشتباهت شوی، بلکه دیگر از اینکه انجامش داده ای عذاب نکشی...
ولی کافیست که اشتباهت توی تنهایی نباشد. کافیست وقتِ انجامِ اشتباه چشم های
دیگر ی هم شاهدت باشد. آن وقت است که دیگر تا زنده ای نمی توانی ازش بگذری،
از عذابش رها نمی شوی، که دیگران رهایت نمی کنند.که هی به یادت می آورند یادت
هست؟!... که انگارحض می برند. دلشان خنک می شود. چرایش را از خودشان هم بپرسی
شاید اصلا ندانند....
پی نوشت:
آدمها با آدمها بی رحمند، با خودشان را نمی دانم!.... آدم ها بی انصافند.
+ نوشته شده در یکشنبه شانزدهم آبان ۱۳۸۹ ساعت 1:35 توسط حیران